گری معتقد است که خاطرات ما، مانند ضبط ویدیو است. وقتی چیزی را به یاد می آوریم ، دکمه “پلی” را فشار می دهیم و صحنه را دوباره در ذهنمان مشاهده می کنیم. گری معتقد است که خاطرات تجربیات ناراحت کننده به ویژه روشن و ماندگار است. او معتقد است که آنها در ذهن ما حک می شوند.
در نتیجه ، گری نمی تواند ببیند که چرا یک فرد راستگو در دو زمان متفاوت ، همان تجربه را متفاوت توصیف می کند. او نمی تواند درک کند که چرا یک فرد راستگو ** قادر به یادآوری جزئیات اتفاقاتی که برای آنها افتاده است، نمیباشد** خصوصا درمورد واقعه ای که آنها توصیف می کنند و ناخوشایند باشد ، بیشتر شک و تردید می کند.
بونيفيس در فرم مهاجرت خود نوشت كه یكی از مأمورانی كه او را دستگیر كردند ، به صورت او ضربه زد ، سپس روی زمین تف كرد و به او توهین كرد. در جلسه مصاحبه بونیفیس اظهار داشت كه مأمور ابتدا به او توهین كرد ، سپس به زمین تف كرد و سپس به صورت او را زد. گری به این ناسازگاری مشکوک است. او فکر می کند که اگر داستان او واقعیت داشت ، او به وضوح مراحل ماجرا را به تریب به یاد می آورد.
چه چیزی ممکن است به بونیفیس کمک کرده باشد؟
بر اساس فرم اداره مهاجرت آني او میگوید که یک شبانه روز در اختیار آدم ربایان بوده است. در جلسه رسیدگی ، وی به گری گفت که اواخر بعد از ظهر ربوده شده است و صبح روز بعد آزاد شد. گری فکر می کند که داستان آنی تغییر کرده است. او فکر می کند که آدم ربایی که او توصیف می کند “یک روز و یک شب” دوام نیاورد. آنی به یاد نمیآورد که در فرم اداره مهاجرت خود بنویسد “یک شبانه روز” او اصرار دارد که باید اشتباهی رخ داده باشد ، چرا که او هرگز از این عبارت استفاده نکرده است. گری اضهاراتش را در فرم اداره مهاجرت به او نشان میدهد. گری حس میکند که مچ او را گرفته است.
گری با داستان گراسيلا. یک مشکل اساسی پیدا کرده است در هنگام مصاحبه ، وی گفته که در ساعات شلوغ صبحگاهی شاهد یک تیراندازی بوده است. اما در فرم اداره مهاجرت او نوشته که در زمان مراجعت در راه مدرسه به خانه او شاهد یک تیراندازی بوده است. .گری پرسید که در چه زمانی مدرسه او تعطیل شده است؟, و گراسيلا تایید که که مدرسه را در اواخر بعد از ظهر ترک کرده است. گری از این ناهماهنگی بسیار نگران است.
چه چیزی ممکن است به آنی و گراسيلا کمک کرده باشد؟
إيفون در فرم اداره مهاجرت خود نوشت که خود نوشت که “سه مرد در یک ون” به بازار محل کار او آمدند و او را تهدید کردند. در جلسه مصاحبه ، او گفت که “سه یا چهار مرد بودهاند”. وقتی گری از او پرسید که آنها چه ماشینی داشتند ، پاسخ داد: “شاید جیپ بود؟” گری فکر می کند که این داستان صحت ندارد. اگر اینطور بود ، ایوون میدانست که چه تعداد مرد وجود داشته و چه نوع وسیله نقلیه ای را هدایت می کردهاند.
چه چیزی ممکن است به آنی و ایوون کمک کرده باشد؟
مصطفى به مأموری که هنگام ورود به کانادا با او مصاحبه کرده است گفت که در کشورش اغلب به جلسات احزاب سیاسی رفته است. مطابق یادداشت های افسر، مصطفی گفت كه، در طی یك سال گذشته، “یك یا دو بار در ماه” به جلسات رفته بود. در جلسه مصاحبه، گری از مصطفی پرسید که در سال گذشته چند جلسه شرکت کرده است. او پاسخ داد ، “احتمالاً حدود ده شاید یک دوازده بار”. گری فکر می کند که داستان مصطفی تغییر کرده است
چه چیزی ممکن است به مصطفی کمک کرده باشد؟
بر اساس یادداشتهای افسر اداره مهاجرت تنظیم ادعا کرده که عضو یک حزب سیاسی مخالف است.. در جلسه مصاحبه ، گری ازاو خواست عضویت خود را اثبات کند.. تنظیم توضیح داد که او عضو نیست، بلکه فقط یک حامی است. گری از تنظیم خواست تا توضیح دهد كه چرا افسر باید بجای حامی بنویسد که او یک عضو حزب بوده است. تنظیم گفت که افسر باید دچار سوتفاهم شده باشد. گری فکر می کند که افسر نباید اشتباه کرده باشد. او فکر می کند که تنظیم وقتی فهمید که نیاز به اثبات عضویت خود دارد ، داستان خود را تغییر داد.
چه چیزی ممکن است به تنظیم کمک کرده باشد؟
در اوایل جلسه مصاحبه لوپه گری از او پرسید که چه مدت بین تماس های تلفنی تهدیدآمیز اول و دوم فاصل بوده است. وی پاسخ داد كه تماس دوم “دو هفته” پس از اولین تماس بوده است. بعداً در جلسه مصاحبه ، لوپه گفت که او تماس دوم را “حدود یک ماه” پس از اولین تماس دریافت کرده است. گری فکر می کند که چون داستان او در حال تغییر است ، احتمالاً لوپه دروغ می گوید.
چه چیزی ممکن است به لوپه کمک کرده باشد؟
گری از ساموئل خواست تا انواع کارهایی را که برای کمک به حزب سیاسی خود انجام داده بود ، شرح دهد. ساموئل به گری گفت كه او یک دوره دانشجویی را در دانشگاه خود ترتیب داده بود ، مقاله ای را در روزنامه دانشگاه خود نوشت و همكلاسی های خود را برای حضور در راهپیمایی ها تشویق كرد. بعداً ، گری دوباره از ساموئل درباره فعالیت های سیاسیاش سؤال کرد. این بار ساموئل همچنین خاطرنشان كرد كه در پردیس دانشگاه اقدام به توزیع تبلیغات كرده است. از آنجا که ساموئل قبلاً به توزیع تبلیغات اشاره ای نکرده بود ، گری فکر می کند که داستان او تغییر کرده است.
مصاحبه پناهندگی كمالادو روز به طول انجامید. گری از او خواست تا توضیح دهد که چرا پس از حمله به پلیس مراجعه نکره است. کمالا توضیح داد که خیلی خجالت میکشیده است. همچنین ، او نمی خواست خانواده یا دوستانش بدانند که چه اتفاقی برای او افتاده است. روز دوم، گری دوباره از کمالا پرسید که چرا به پلیس مراجعه نکرده است؟ این بار او توضیح داد که بسیار خجالت میکشیده، و همچنین اینکه پلیس به زنانی مانند او کمک نمی کند. گری مشکوک است. او فکر می کند که در فاصله این دو جلسه ، کسی به کمالا گفته است که این اطلاعات جدید را در مورد پلیس اضافه کند.
چه چیزی ممکن است به ساموئل و کمالا کمک کرده باشد؟
جان-رينيه گفت که او چندین سال قبل در یک تظاهرات بزرگ در پایتخت کشور خود “در فصل بهار” شرکت کرد. گری از او پرسید که تظاهرات دقیقاً در چه زمانی صورت گرفته است. جان-رينيه پاسخ داد كه " پایان آوریل بوده است. گزارشات هيئت نشان مي دهد كه اين تظاهرات در واقع در آغاز ژوئن اتفاق افتاده است. گری فکر میکند که این نشان می دهد، ژان رنه در مورد شرکت در این تظاهرات دروغ می گوید
چه چیزی ممکن است به جان-رينيه کمک کرده باشد؟
شاني با یک کشتی به کانادا آمد. گری از او پرسید که آیا می تواند نام کشتی را به خاطر آورد. او نمی توانست. در نتیجه ، گری گمان می برد که شانی از مسیر متفاوتی برای آمدن به کانادا استفاده کرده است
ماركو به گری گفت که وقتی کامیونی پر از افراد مسلح برای تهدید او به آنجا آمده بودند پشت پیشخوان مغازه خود ایستاده بود. گری از مارکو در مورد چیدمان مغازه خود پرسید. وی سپس از مارکو خواست تا کامیون مردان را توصیف کند. مارکو نتوانست چیزی در مورد کامیون به یاد آورد. گری فکر می کند که این بسیار مشکوک است. از جایی که مارکو ایستاده بود ، کامیون باید تمام مدتی که مردها در فروشگاه بودند قابل مشاهده بوده باشد.
در هفتههای منتهی به دستگیری وی, بیژن بارها از سوی مقامات دولتی مورد بازدید قرار گرفت. گری از بیژن خواسته است اولین باری که مأمورین به منزل وی آمده اند ، جزئیات را شرح دهد: آنها در چه ساعتی از روز رسیدند؟ چه مدت ماندند؟ از او چه سؤالاتی پرسیدند؟ در ذهن بیژن ، جزئیات آن دیدار اول به همراه جزئیات بازدیدهای زیادی که در پی آن وجود داشته ، مبهم و در هم آمیخته شده است. زمانی که او تلاش میکند تا اولین جلسه را به یاد آورد, صحبتش را با صحبتهای معمول و عباراتی که ماموران در زمان ورودشان اعلام کردهاند پایان میدهد. گری ناتوانی بیژن را در توصیف اولین بازدید با جزئیات مشکوک می داند
أسمان توسط سربازان در مرز بازجویی شد. وقتی گری از او می خواهد لباس سربازان را توصیف کند ، نمی تواند آنها را به وضوح به یاد آورد. او فکر می کند که لباس آنها ممکن است آبی بوده باشد. گری شواهدی دارد که نشان می دهد لباس آنها خاکستری بوده است. او گمان می کند که وی هرگز در مرز مورد بازجویی قرار نگرفته است.
جي-تسون سالها در یک روزنامه محلی کار کرده است. گری از او خواست تا آرم روزنامه را توصیف کند. جی تسون یک کوه را با عقابی بر روی آن توصیف کرد، اما او نتوانست به یاد آورد که آیا سر عقاب به سمت چپ یا راست قرار گرفته است. گری فکر می کند اگر او واقعاً هر روز این نشان را در محل کار مشاهده می کرده ، میبایست وضوح به یاد آورد که چه شکلی بوده است.
چه چیزی ممکن است به این متقاضان کمک کرده باشد؟
هوان مسیحی شده است. اودر فرم اداره مهاجرت خود نوشت که برای چندین سال به کلیسا میرفته است. گری از هوان در مورد سورهایی از انجیل سوال کرد که و او نمیتوانست پاسخ دهد. گری گمان میکند که هوان واقعا به مسیحیت نگرویده است.
ساني به همراه بسیاری از جوانان منطقه خود به یک حزب سیاسی مخالف پیوست. وی در راهپیمایی ها شرکت کرد و اعلامیه پخش کرد. گری از سانی خواست فلسفه سیاسی حزب خود را توضیح دهد. سانی پاسخ داد که حزب مخالف فاسد است و از حقوق اقلیت قومی وی حمایت می کند. گری مشکوک است که سانی واقعاً عضو حزب مخالف نیست. اگر او به طور مرتب در تظاهرات شرکت می کرد ، درک دقیق تری از مبانی حزب می داشت.
چه چیزی ممکن است به هوان و سانی کمک کرده باشد؟
درباره ایدهای بزرگ گری مطالعه کنید: